مصاحبه با علامه آيت اللّه حسن زاده آملى*4
 
علوم غریبه
یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, :: 15:10 ::  نويسنده : ققنوس       

 

مصاحبه با علامه آيت اللّه حسن زاده آملى*4
حوزه: در زمينه علوم عقلى و مسائل فلسفى، اكنون در حوزه‌ها رغبت و رواجى ديده می‌شود كه از بركات انقلاب است و رهبرى امت كه به اين حركت، باور دارد، چه مسائلى را لازم می‌دانید كه با آن، آثار حكماى متاءلّه، بیش‌تر نشر يابند و دامن گسترند.
استاد: همان طورى كه فرموديد، الحمداللّه رشد عقلى مردم و بينش اجتماعى حوزه‌ها، به اين حقيقت رسيد كه بايد اصول عقائد را، با دليل و برهان تحكيم كرد و دليل و برهان، فلسفه است. منتهى، فيلسوف در گذشته، چون دكتر در اصطلاح جديد است؛ يعنى همان طور كه، دكتر الهى و مادى دارند، فيلسوف مادى و فيلسوف الهى داريم و بايد بين آن دو، فرق گذاشت. اين حكايتى را كه نقل می‌کنیم در قصص العلماء مرحوم تنكابنى آمده است كه مرحوم ملا آقا دربندى، به زيارت ثامن‌الحجج (ع) مشرف می‌شده، وقتى به سبزوار رسيده است، پرسش‌هایی را مطرح كرده و به خدمت حاجى ملا هادی سبزوارى، صاحب منظومه فرستاده است. مرحوم حاجى كه پرسش‌ها را ديد، می‌آید و قدرت جواب را دارد؛ و ثانیاً با مشغوليات، و سنّ و سال و گرفتاری‌های درسى، فرصت آن نيست که فوراً، جواب اين پرسش‌ها را بنگاريم و به شما، بدهيم. بعد، وقتى ملا آقاى دربندى، از سفر برگشت، در يكى از بلاد، كه به يكى از آقايان روحانى وارد شد، آقايان، براى ديدن ايشان آمدند. يكى از آنان گفت: شنيديم كه شما، پرسش‌های فلسفى به حاج ميرزا هادى سبزوارى داده‌اید و ايشان، جواب نداده است. به يك لحنى، كه يك مقدارى توهين به حاجى بوده است. مرحوم آقاى دربندى فرمود: اين طور نيست كه شما گمان می‌کنید. اگر حاجى و امثال حاجى نباشند كه جواب افراد ملحد و دهرى را، كه منكر مبدأ و معاد هستند، بدهند و اصل دين را، تحكيم نكنند، نوبت شما نمی‌رسد كه اصل برائت و استصحاب جارى كنيد!


واقعش، اين است كه اصول دين و ديگر امهات را، بايد دليل ثبات كند و بر كرسى بنشاند. دين، دين عقل و دليل است؛ دين برهان است. عقل، دليل و برهان هم فلسفه است. فلسفه اى كه فلاسفه الهى ما می‌گویند، فلسفه اى كه صاحب اسفار و شفا می‌گوید. در بعضى از نوشته‌هایم، قسمت آخر حديث مفضّل را بيان كردم كه امام صادق (ع) با مفضل، درباره وحدت صنع، صحبت كرده است كه وحدت تدبير، وحدت صانع و مدبر را می‌رساند. بعد امام صادق (ع)، ارسطو را ستوده است. (جلد دوم بحار را، نگاه كنيد) فرمود مفضّل، ارسطو مردم زمان خود را، از راه وحدت صنع، به وحدت صانع كشانده است و از اين راه، پيش آمده است. مرحوم استاد شعرانى می‌فرمود: ارسطو، مباهات كند به خودش، كه امام صادق (ع) نام او را بر زبان آورده است. بعد شعر حافظ را می‌خواند و می‌گفت : گويى حافظ از زبان ارسطو، خدمت امام، عرض می‌کنند:
من كه باشم كه بر آن خاطر عاطر گذرم*لطف‌ها می‌کنی اى خاك درت تاج سرم
البّته خاك در امام صادق (ع) تاج سر ارسطوهاست، حرفى نيست و لكن، ارسطو از راه وحدت صنع، مردم را به وحدت صانع می‌کشاند. هر چند مرحوم ديلمى در محبوب‌القلوب و مرحوم سید بن طاووس در كتابى راجع به نجوم، ارسطو و تنى چند از بزرگان را، در زمره انبياء نام برده‌اند. غرض اين است، كه نمی‌شود دين را، از برهان جدا كرد، همان گونه كه بارها گفته‌ام : قرآن و برهان و عرفان از همديگر، جدايى ندارند. قرآن، ملاك و مدرك همه حقايق است، ميزان و معيار قسط تمام آراء و افكار است. قرآن، متن برهان است. احتجاج طبرسى، احتجاج بحار و... را ببينيد. احتجاج يعنى با دليل و برهان با خصم صحبت كردن. احتجاجات خود قرآن را ببينيد. همان طور كه علامه طباطبائى فرمود: فلسفه يعنى دليل و عقل و برهان را از دين جدا كردن، ظلم عظيم است. نمی‌توان گفت كه در اجتماع ما، عقل و دليل و برهان نباشد. اجتماع، عقل و برهان می‌خواهد. در اصول كافى كه حديث، در كتاب وافى هم هست كسى از محضر امام، پرسش‌هایی می‌کند، وقتى جواب را می‌گیرد و می‌خواهد برود، امام می‌گوید: چرا از من نپرسيدى كه من، اين پاسخ را از كجاى قرآن، استنباط كردم. روايات ما، همه دليل و استنباط و برهان است؛ همه حجت است. در خود كتاب حجت كافى، ملاحظه می‌کنید كه امام می‌فرماید: با كسانى كه قائل به حجت دائمى به بدن عنصرى در زمين، نيستند، با آن‌ها به سوره انا انزلناه احتجاج كنيد تا بر آن‌ها فائق شويد. مگر می‌شود، بدون استدلال و برهان، دين بوده باشد. دين، متن احتجاج و استدلال و برهان است. در اين جا، من براى نقل قضيه اى، پناه به خدا می‌برم كه اگر در ميان حرف‌هایم، هواى نفس يا چيز ديگر باشد. من در ابتدايى كه قم آمدم، در سنه 42، آقايان و عزيزانى آمدند كه فقه و يا اصول شروع كنيم. مكاسب، كفايه و... خواستند. من عرض كردم حقيقت اين است كه من براى علوم نقلى مثل فقه، اصول و ادبيات و... بيش از علوم عقلى، زحمت کشیده‌ام؛ اما الحمداللّه تعالى، اين کتاب‌ها، درس داده می‌شود. ما آن چيزهايى كه گفته نمی‌شود، بگوييم، ما اصول عقائد می‌خواهیم، بحث امامت، عصمت انبيا و... این‌ها كه نيست يا کم‌تر هست، به آن‌ها بپردازيم و همين كار راهم كرديم.
مگر می‌شود، اجتماع را از برهان و عقل گرفت؟ این‌ها اصول، امهات و اصل و پایه‌اند. روى حساب تكامل انسانى، دو حرف داريم: يكى تجليه و ديگر تحليه. فقه در مقام تجليه است؛ يعنى آراستن ظاهر، ايجاد مدينه فاضله: شیخ‌الرئیس در الهيات شفا، اين بحث را طرح فرمود كه اگر مبدأ و معاد را به فرض كنار بگذاريم، آيا در اين دنيا، مدينه فاضله می‌خواهیم يا خير؟ هيچ كس، كتابى جز قرآن، سراغ ندارد كه مدينه فاضله بسازد. امّا اين قرآن، همان گونه كه تجليه آراستن اين دنيا را درست می‌کند، تحليه را هم، می‌سازد و فراهم می‌آورد.
حوزه: در اين زمينه، شبهه‌ها و اتهام‌هایی، طرح می‌شود. به نظر حضرت عالى، براى فصل الخطاب، چه می‌توان كرد؟
استاد: اين کشمکش‌ها، راجع به افكار، اشخاص و اديان، هيچ گاه به كلّى خاتمه نمی‌پذیرد. اما ريشه بسيارى از اختلاف‌ها و اتهام‌ها، جهل است. استاد نديده و يك چيزهايى پيش خودش می‌پندارد و به همان‌ها اكتفا می‌کند و نتيجه می‌گیرد.
كرده اى تأویل حرف بكر را*خويش را تأویل كن نى ذكر را
نوع فرمايش مخالفان، براى آن است كه پخته نيستند و استاد ندیده‌اند.
فلاسفه الهى و متاءلّه را مقايسه كنيد با مخالفان آنان، تا درجه اختلاف علمى، مقامى، اخلاقى و سير و سلوكى و آثارى آن‌ها، مشخص شود.
يك وقتى مرحوم علامه طباطبائى را، در خيابان زيارت كردم و در معيّت ايشان، تا در منزلشان رفتم. به در منزل كه رسيديم، ايشان تعارف كرد. عرض كردم : مرخص می‌شوم. ايشان، در پله بالا ايستاده بود و من پايين بودم و رو به من كرد و گفت: حكماى الهى، اين همه فحش‌ها را شنيد، سنگ حوادث را خوردند، قلم‌ها به دشنام و بدگويى آن‌ها، پرداختند، اين همه، فقر و فلاكت و بيچارگى را، از تبليغات سوء كشيدند، گاهى به كهك به سر بردند و گاهى ... با اين همه، حقايق را در کتاب‌هایشان نوشتند و گفتند. آقايانى كه به ما بد گفتيد و فحش داديد و زندگى را در كام ما، تلخ كرديد و مردم را عليه ما، شورانيديد، حرف اين است و حق اين است كه نوشته‌ایم و براى شما گذاشتيم. حال هر چه می‌خواهید بگوييد.
حرف حقشان را نوشتند و براى نفوس مستعده، به يادگار گذاشتند. تمام تلاش اين است كه منطق وحى را بفهميم. خداوند ملاصدرا را رحمت كند، مفسر است، محدث است، فقيه است، مرد سير و سلوك است. هفت مرتبه پياده به زيارت بيت اللّه الحرام مشرف می‌شود و بار هفتم در بصره، نداى حق را لبيك می‌گوید. ايشان در شرح اصول كافى، حديث امام سجاد (ع) را نقل می‌کند كه چون خداوند سبحان، می‌دانست در آخرالزمان مردم عميقى پيدا می‌شوند. در توحيد و در اصول عقائد، اوائل سوره حديد و سوره اخلاص را فرستاد. مرحوم آخوند می‌گوید: به اين حديث كه رسيدم، گریه‌ام گرفت. اين گريه شوق است و گريه عشق، چون خودش می‌بیند كه اين حديث، براى امثال اوست.
على بن ابى طالب قيروانى، كه به غلط، ديوان او به حضرت امام على (ع) نسبت داده شده است، اشعارى دارد:
الناس من جهة التمثال اكفاء*ابوهم آدم وامهم حواء
تا سخن را به آن جا می‌رساند كه: و الجاهلون لا هل العلم اعداء. ايشان نفرمود: والعالمون لا هل الجهل اعداء از طرف ديگر، نفرمود كه بين آنان، معادات و دشمنى طرفين است، فقط از آن طرف (جهال) دشمنى است. بالاخره، لكه هاى ابر به كنار می‌رود و آفتاب حقيقت، خودش را نشان می‌دهد كه الحمداللّه، پله پله نمايان می‌شود و مشاهده می‌فرمایید.
حوزه: در مقايسه بين فلسفه اسلامى و فلسفه اى كه در غرب هست، آيا تطبيقى بين اين دو فلسفه، لازم می‌دانید؟
استاد: طلبه، حواسش جمع باشد كه بخواهد درس بخواند، او می‌تواند كه زنگ تفريحش را، براى فرا گرفتن يك زبان خارج، دو زبان خارج اختصاص دهد. کتاب‌های علمى و اساسى به زبان فرانسه بسيار نوشته شده و الا ن اين آقايان هم خيلى در ترويج و اشاعه كتب اصيل كره زحمت می‌کشند. چندى پيش بعضى از آقايان برايم حكايت كردند: در فرانسه الا ن دارند کتاب‌های علماى بنام كره را به صورت دوره و سرى، چاپ می‌کنند، ترجمه می‌کنند؛ كه مثلاً كسى کتاب‌های شیخ‌الرئیس را بخواهد، يكجا بگيرد و کتاب‌های فارابى همين طور و آقايان ديگر، این‌ها هم همين طور.
به من فرمودند: الا ن آن‌ها دارند کتاب‌های آخوند ملاصدرا را، دوره‌اش را به طبع می‌رسانند و به طورى كه آن آقا به من حكايت كرد: مقدارى از اسفار را به زبان فرانسه ترجمه کرده‌اند و دارند کتاب‌های آخوند [دوره اسفار] را آن جا چاپ می‌کنند و همه آثار آخوند هم به همين صورت و علماى ديگر هم به همين نحوه. به زبان انگليسى هم همين طور. خيلى شنيدم كه دارند اصول می‌نویسند و به يك روش خاصى کتاب‌ها را به صورت اصول. خوب، خيلى خيلى زحمت می‌کشند.
و بايد افرادى كه قابلند، لايقند، زبان فهمند، در راه اعلاى معارف بوده باشد. شنيدم كه آنان دارند اصول جمع آورى می‌کنند؛ و از اين آقا پرسيدم : مراد شما و آن‌ها از اصول چيست؟ گفت می‌خواهند كه اين کتاب‌هایی كه از بزرگان و از نامداران و دانشمندان بزرگ كره، قديم و جديد، كه کتاب‌هایشان مأخذ است چاپ كنند؛ مثلاً اصول اقليدس را الا ن در كتب رياضى، اصول رياضيات، اين طور است. اصول اقليدس، مجسطى و... این‌ها همه بسيار مبوّند، كه به هر چاپ طبع بشود، صفحه چند و نمی‌دانم چاپ چند، لازم نيست كه يك نويسنده، خواننده را ارجاع بدهد، بلكه می‌نویسد شكل فلان مقاله چندم اصول اقليدس، يا شكل فلان مقاله چندم مثلاً مجسطی. این‌ها اصول است، كه به هر صورتى چاپ بشود، نحوه اى باشد كه در زحمت نيفتند. گرچه قرآن شاءنش، موقعيتش، عظمتش، فوق اين گونه حرف‌هاست كه ما بخواهيم مورد مثال قرار بدهيم، حالا مثلاً قرآن مجيد هر چاپى كه بشود، به هر شيوه، می‌گوییم آيه فلان، سوره فلان. اين آقايان به من گفتند كه الا ن در انگلستان هم دارند کتاب‌های اصول چاپ می‌کنند؛ کتاب‌های خيلى اصيل كه محقّقان و متتّبعان بايد از آن نقل كنند. این‌ها را دارند به يك روش سرى چاپ می‌کنند كه اين اصل باشد در كره و ديگر براى ارجاع يك متتبع و محقّق به كتاب ديگر، فلان نسخه چاپ مثلاً كجا؟ سنه چه؟ ديگر این‌ها نباشد، به اصل ارجاع بدهد، براى همه يكسان بوده باشد، مثل ديگر قواعد؛ مثلاً قواعد راهنمايى رانندگى و این‌ها كه براى همه جا يكسان است. حالا طلبه دو زبان ياد بگيرد، ياد بگيرد. طلبه حواسش جمع بوده باشد وقت خودش را تلف نكند، بخواهد درس بخواند، براى دو زبان ياد گرفتن، آن قدری وقت نمی‌بود و به خوبى می‌تواند اگر بخواهد تعطیلی‌هایش را قيچى كند، زنگ تفریح‌هایش را درس زبان خارج قرار بدهد، در يك مدت كمى می‌بیند كه وارد آن زبان شده، آشنا شده، ياد می‌گیرد. عمده همان است كه به عرض رساندم؛ بايد حواسش جمع باشد و عمرش را قدر بداند. يك وقتى مناسبتى پيش آمده بود، مرحوم آقاى طباطبايى يك مقدار تبرى می‌جست از بعضى از درس‌ها و محافل و آمد و شدها و می‌فرمود: مثل اين كه مردم قدر عمر را نمی‌دانند؛ عمر است اين، خيلى ارزشمند است، خيلى گران‌قدر است. همين طور آناتش متدرّجا با چه سرعتى دارد می‌گذرد و جناب وصىّ، علیه‌السلام، حضرت امير المؤ منين، فرمود: همين طور كه روز و شب را از شما می‌گیرند، خوب شما هم سعى كنيد كه از روز و شب چيزى بگيريد، يك چيز داشته باشيد. آن‌ها كه دارند می‌گیرند شما هم از روز و شب چيزى داشته باشيد:
روزها گر رفت گو رو باك نيست*تو بمان اى آنكه چون تو پاك نيست
تو هم از روز و شب چيزى داشته باشی. اين براى طلبه خيلى آسان است؛ و چه بسيار خوب كه به يكى دو تا زبان زنده روز آشنايى داشته باشد. به كار تحقيق او هم می‌آید. بهتر می‌تواند خدمت دينى كند؛ به قلمش، به زبانش، به خطابه‌اش، به جهات ديگرش. می‌تواند تحقيقات اصيل اسلامى را، حقايق و معارف اصيل اسلامى را به قلم و زبانش به ديگران برساند. خودش هم بهتر به عمق حرف‌های شرقى و غربى برسد و تحقيقاتى كه آنان دارند. آنان هم خيلى كار می‌کنند. الا ن بنده بسيارى از آثار آن‌ها را دارم كه در حول و حوش قرآن و روايات و رسائل قدماى ما دارند زحمت می‌کشند. يكى از ين آقايان كتابى درباره مرحوم مفيد نوشته به نام تطور كلام در دست جناب مفيد. اسم كتابش را در خاطر دارم، اسم شخصش را در خاطر ندارم. آقاى احمد آرام اين كتاب را ترجمه كرده است. اين تز يك نفر از اين آقايان دكترهاى غربى است كه تز خودش را تحول و تطور كلام، آن هم موضوع بحث خودش را جناب مفيد بزرگوار قرار داده. خوب اين آقا اين قدر بينش پيدا كرده، رجال علمى در كره را شناخته و آمده براى تز خودش، جناب مفيد را و مباحث كلامى و استدلالى كلامى ايشان را مورد بحث قرار داده و كتاب بدان مفيدى و خوب را نوشته است. اين براى يك طلبه خيلى زحمتى ندارد كه بتواند يكى دو تا زبان زنده كره را بعد از زبان عربى، كه زبان دینی‌اش است و بهترين زبان است و وسیع‌ترین زبان است و شیرین‌ترین و شيواترين زبان است، زبان منزل وحى است، بعد از او، بخواهد این‌ها را تحصيل كند، برايش آسان است. امّا قسمت دوّم، فرموديد: راجع به فلسفه غرب و فلسفه اسلامی. از اين حقيقت آقا نبايد بگذريم كه از جنبه فلسفه مادى آن آقايان زحمت كشيدند و می‌کشند و تحقيقاتى دارند و لكن راجع به آن تحقيقات فلسفه الهى درباره معارف انسانى، مقامات انسانى و فلسفه روحانى، آن فلسفه الهى كه از اين طرف طرفداران منطق وحى و اهل قرآن دارند، تفاوت بين اين آقايان و آن آقايان، به قدرى هست كه چه عرض كنم خدمت شما. نخير، اين عظمتى را كه اين آقايان دارند در الهيات، ما از غربی‌ها چيزى بدين پايه نمی‌بینیم و سراغ نداريم. آن‌ها خيلى مباهات كنند به حرف اين آقايان برسند. بدون هيچ گونه تعصب مذهبى عرض می‌کنم و به هيچ نحوه نمی‌خواهم اين جا اعمال تعصب بكنم. نخير. آثارشان محفوظ است و بسيارى از نوشته هاى آن آقايان را، فرمايشات آن آقايان را، مطالب خيلى ارزشمند آن آقايان را می‌بینیم. بعد ديديم، ديگرى آمده در مقابل نوشته : اين حرف را شيخ در شفا دارد و شیخ‌الرئیس در چند سال قبل از شما اين حرف را زده و شما حرف او را به زبان ديگر ترجمه کردید و به خودتان اسناد داده‌اید. خودشان با هم جنگ و دعوا دارند. از جنبه حكمت الهى، فلسفه الهى، مباحث عرفانى و مباحثى كه مربوط به سير و سلوك انسانى است و منطق وحی. خلاصه فلسفه حكمت متعاليه اى را كه اماميه دارا هستند، این‌ها متفردند و هيچ گونه آقايان، مطلقاً از شرق و غرب، به پايه معارف اين حضرات نيستند. البته، همان طور كه عرض كردم : در امور مادّى در تجربيات، این‌ها بله خيلى كوشش می‌کنند و خيلى زحمت می‌کشند. باز در همان امور هم می‌بینیم اين بزرگان ضوابط و مطالب و امّهات و حقايق را آورده‌اند، كه به پندارهاى واهى، ما این‌ها را كنار گذاشتيم؛ مثلاً جلد دوّم اسفار، كه در جواهر و اعراض است، آقايان نمی‌خوانند گرچه حالا كه ما گفتيم، دوره اسفار، همه را گفتيم نمی‌خوانند چرا نمی‌خوانید؟ كه اين در طبيعيّات است و طبيعيات، بله، نمی‌دانم حالا این‌ها نسخ شده و چطور شده است. اين را به دهان آقايان انداخته‌اند. با اين كه مرحوم آخوند صریحاً می‌فرماید: من در اسفار در طبيعيّات بحث نکرده‌ام و همه، مباحث الهيات است و در كتاب جواهر و اعراض اسفار، بحث حركت جوهرى است. يك قسمت از مباحث تكامل برزخى و مسائل ديگر بايد در جواهر و اعراض اسفار حل بشود و يك پندارهايى گرفتند و كتاب را كنار گذاشتند. يا مثلاً شفا را نمی‌خوانند، به خصوص جلد اول فلسفه‌اش را كه در طبيعيّات است نمی‌خوانند، كه طبيعيّات برداشته شده، نسخ شده است. آن اصول امّهات و حقايقى را كه شيخ در شفا در همان طبيعيّات شفا آورده، موضوعى است كه حضرت امام صادق، سلام اللّه عليه، به مفضّل درباره وحدت صنع صحبت فرمودند. مرحوم شيخ به اقتداى از امام صادق، سلام اللّه عليه، در اوائل طبيعيّات شفا، به همان نحو راجع به وحدت صنع و وحدت تدبير، پيش آمده و چه حقايقى را پياده كرده است كه اگر ما بخواهيم فرمايشات امام را در توحيد مفضل شرح كنيم، بسط بدهيم. مثال بياوريم، بايد بگوييم كه اين است كه شيخ در بيان گفتار امام آورده است.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علوم غریبه و آدرس ghoghnous.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 11
بازدید کل : 54979
تعداد مطالب : 40
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1